پسر جوان وقتی فهمید پدرش زن دیگری را به عقد خود درآورده و قصد دارد مادر او را طلاق دهد وی را با ضربه‌های میله آهنی به قتل رساند و جسدش را در چاه انداخت.

اول مهر امسال دختر جوانی به اداره پلیس پایتخت رفت و از ناپدید شدن پدرش خبر داد. او زمانی که مقابل افسر پرونده نشست گفت: پدرم از 26 شهریور ناپدید شده، او در کار خرید و فروش ملک است و ویلایی در لواسانات دارد. هر چه با تلفن همراه پدرم تماس می‌گیرم خاموش است. از آنجایی که پدر و مادرم باهم اختلاف داشتند و جدا از هم زندگی می‌کردند، روزهای اول خیلی نگرانش نشدیم، اما با گذشت 5 روز وقتی هیچ خبری از او نشد و کسی هم از پدرم خبر نداشت نگران شدیم. 

کشف لکه‌های خون در ویلا

به‌دنبال شکایت دختر جوان تحقیقات برای یافتن پدر 65 ساله‌اش آغاز شد. در جریان تحقیقات کارآگاهان اداره آگاهی دریافتند که آخرین بار پسر بزرگ خانواده به نام سهیل با پدرش قرار داشته است. اما وقتی به تحقیق از سهیل پرداختند وی مدعی شد که از پدرش خبری ندارد و گفت: پدرم قرار بود برای معامله ملکی به قرچک برود و قرار شد که با من تماس بگیرد و من هم برای معامله بروم. اما خبری از او نشد و با این تصور که با من کاری ندارد و خودش معامله را انجام داده، دیگر با او تماسی نگرفتم.

در ادامه مأموران راهی خانه باغ ویلایی مرد میانسال در لواسانات شدند و در بررسی خانه لکه‌های خونی داخل خانه و خودروی پژو 405 مرد گمشده پیدا کردند. با انجام آزمایش‌های دی‌ان‌ای مشخص شد که لکه‌های خون متعلق به مرد میانسال است، بدین ترتیب فرضیه قتل وی قوت گرفت.

در ادامه تحقیقات مشخص شد که مرد ثروتمند 6 ماه قبل زنی به نام منیر را به عقد موقت خود درآورده است، بنابراین کارآگاهان جنایی راهی خانه این زن در قرچک ورامین شدند. منیر که باردار بود در تحقیقات گفت: من هم مثل شما از شوهرم خبری ندارم. مدتی قبل با او آشنا شدم و به عقد موقت او درآمدم. اما قرار بود مرا عقد دائم کند و حتی آخرین باری که با او صحبت کردم به من گفت کارهایش را انجام داده و به‌دنبالم می‌آید تا به محضر برویم و مرا به عقد دائم خود درآورد. بعد از آن هم تلفن همراهش خاموش شد و دیگر خبری از او ندارم.

وقتی اظهارات زن جوان تأیید شد کارآگاهان این بار تحقیقات خود را در شاخه دیگری دنبال کردند.

بازداشت متهم

در حالی که تحقیقات تیم جنایی ادامه داشت، بار دیگر دختر مرد گمشده به اداره آگاهی رفت و سرنخ اصلی را به‌دست مأموران داد. او گفت: به برادرم سهیل خیلی مشکوک هستم. با اینکه مادرم خیلی با پدرم اختلاف داشت اما او هم نگران سرنوشت پدرم است و مدام سراغ او را می‌گیرد و همه جا دنبالش می‌گردد اما سهیل خیلی بی‌تفاوت است و انگار یک موضوعی را از ما پنهان می‌کند.

اظهارات دختر جوان از یک‌سو و مدارکی که تیم تحقیق به دست آورد مبنی بر اینکه روز ناپدید شدن پدر خانواده، پسرش سهیل در اطراف باغ لواسان دیده شده بود، باعث شد که انگشت اتهام به سمت سهیل نشانه برود و با فرضیه دست داشتن مرد 35 ساله در ناپدید شدن مرموز پدرش، او بازداشت شد.

کشف جسد در چاه

گرچه سهیل در تحقیقات همچنان منکر قتل بود اما چند روز بعد، راز ناپدید شدن پدرش را برملا کرد. او مدعی شد پدرش را به قتل رسانده و جسدش را داخل چاه قدیمی در ویلای لواسان انداخته است. با اعتراف او، مأموران اداره آگاهی و آتش‌نشانی راهی باغ شدند.

12 ساعت تلاش مأموران پلیس و آتش‌نشانان در نهایت منجر به بیرون آوردن جسد مرد میانسال شد. بدین‌ترتیب سهیل به اتهام قتل پدر روانه بازداشتگاه شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.

گفت‌و‌گو با متهم

اختلافت با پدر سر چه بود؟

پدرم خیلی مادرم را اذیت می‌کرد اختلاف زیادی با هم داشتند. اصلاً به مادرم توجهی نداشت و رفتار او هر روز سرد‌تر می‌شد، برای یافتن علت این رفتار او را تحت نظر قرار دادم و متوجه شدم پدرم بی‌خبر از ما، زنی را موقت به عقد خود درآورده است. از این ماجرا خیلی ناراحت شدم و عصبانیتم زمانی بیشتر شد که فهمیدم پدرم می‌خواهد مادرم را پس از سال‌ها زندگی طلاق بدهد. مادرم نیز بشدت از این موضوع ناراحت بود.

چه شد که به ویلا رفتی؟

رفتم با پدرم در این مورد صحبت کنم. گفتم تو حق نداری که مادرم را طلاق بدهی. چرا زنی را وارد زندگی‌ات کرده‌ای. سر همین مسأله باهم درگیر شدیم و پدرم شروع به فحاشی کرد و من که خیلی عصبانی شده بودم با میله چند ضربه به او زدم. به خودم که آمدم متوجه شدم پدرم نفس نمی‌کشد. خواستم جسد پدرم را از باغ ویلا بیرون ببرم و در بیابان‌های اطراف دفن کنم، اما به محض اینکه از خانه بیرون آمدم، دیدم چند نفری داخل خیابان هستند و با دیدن آنها ترسیدم که نکند جسد را ببینند و راز این قتل مطرح شود. داخل ویلا یک چاه آب قدیمی بود، جسد پدرم را داخل چاه انداختم. بعد از آن ماجرا سعی کردم با صحنه‌سازی طوری وانمود کنم که از سرنوشت پدرم بی‌خبر هستم. من به خاطر مادرم با او درگیر شدم اما نمی‌خواستم پدرم را بکشم یک لحظه عصبانی شدم.

 

این خبر برای شما مفید بود؟
بر اساس رای ۱۰ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید: