پدر معتاد از راز مرگ پسر ۳.۵ساله‌اش که به طرز مشکوکی جان باخته بود، پرده برداشت.

ساعت ۲۳:۳۰ یکشنبه چهاردهم فروردین به قاضی محمدتقی شعبانی بازپرس ویژه قتل پایتخت خبر رسید که پسری خردسال به طرز مشکوکی جان باخته است. پسربچه توسط خانواده‌اش به درمانگاهی در جنوب پایتخت منتقل شده بود و در این شرایط بازپرس جنایی به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی تهران راهی درمانگاه شدند.

آنطور که مسئولان درمانگاه می‌گفتند پسربچه ۳سال و نیمه بود و درحالی‌که علائم حیاتی نداشت توسط مادرش به درمانگاه منتقل شده بود. با وجود این تیم پزشکی برای نجات او وارد عمل شد اما وی جان باخت. اولین فردی که تیم جنایی به تحقیق از او در درمانگاه پرداخت مادر پسربچه بود.

او درباره مرگ پسرش گفت: شب حادثه همسرم هر دو پسرمان را برای تفریح به پارک برد و چند ساعت بعد برگشتند. پس از آن شوهرم برای انجام کاری از خانه خارج شد و رفت. او نان خریده بود و پسر کوچکم اصرار کرد تکه‌ای نان به او بدهم. وی تکه نان را خورد و ناگهان حالش بد شد. استفراغ کرد و بعد از هوش رفت. من که به‌شدت ترسیده بودم بچه را بغل کردم و به سمت درمانگاهی که در نزدیکی خانه‌مان بود دویدم. اما پسرم زنده نماند و من به‌شدت از مرگ او شوکه شده‌ام و نمی‌دانم چه بلایی بر سرش آمده است. ماموران در ادامه به سراغ پدر پسربچه رفتند. او هم مدعی بود که علت مرگ پسرش را نمی‌داند.

وی گفت که پسرانش را به پارک برده و بعد سر راه نان خریده و به خانه بازگشته است و نمی‌داند چه اتفاقی برای پسر کوچکش افتاده است. در ادامه تحقیقات پزشکان علت اولیه مرگ پسربچه را مسمومیت اعلام کردند. ماجرای مرگ پسربچه مشکوک به‌نظر می‌رسید تا اینکه با انجام تحقیقات بیشتر معلوم شد که پدر او اعتیاد دارد. همین کافی بود تا وی بار دیگر پای میز بازجویی بنشیند.

او این بار اسرار مرگ کودکش را فاش کرد و گفت: چند سال قبل به دام اعتیاد گرفتار شدم و این اواخر شربت متادون مصرف می‌کردم. روز حادثه پسرانم را که ۵ساله و ۳و نیم‌ساله هستند با خودم به پارک بردم. آنها حدود یک ساعت در پارک بازی کردند و بعد صدایشان کردم تا به خانه برگردیم. سر راه هم شربت متادون خریدم و آن را درون بطری آب معدنی ریختم و زیر صندلی قرار دادم.

وی ادامه داد: پسر ۵ساله‌ام در صندلی عقب و پسر ۳سال و نیمه‌ام در صندلی جلو نشسته بودند. در راه بازگشت به خانه کنار یک نانوایی توقف کردم و نان خریدم. وقتی برگشتم پسر کوچکم گفت تشنه شده و از بطری آب نوشیده است اما احساس سوزش گلو دارد. من آن لحظه اصلا متوجه نشدم که پسرم شربت متادون را با تصور اینکه آب معدنی است سر کشیده است.

فکر می‌کردم از بطری دیگری آب نوشیده است اما وقتی آنها را به خانه رساندم و برای انجام کاری بیرون رفتم همسرم سراسیمه به من زنگ زد و گفت حال پسرمان بد شده است. آن لحظه هم متوجه نشدم که او شربت متادون را به جای آب مصرف کرده اما وقتی بطری را نیمه پر در ماشین پیدا کردم فهمیدم که او شربت متادون مصرف کرده و حالش خراب شده است. تحقیق از پدر کافی بود تا بازپرس جنایی تهران دستور بازداشت او را صادر کند و حالا بررسی‌ها درباره اینکه وی در این حادثه سهل‌انگاری کرده یا اینکه عمدا باعث شده که پسرش از بطری شربت متادون بنوشد ادامه دارد.

 

این خبر برای شما مفید بود؟
بر اساس رای ۱۱ نفر از بازدیدکنندگان
با دوستان خود به اشتراک بگذارید: